این روزها تعدد دستگاههاي توليد تصوير و همچنين سهولت ارسال و انتقال آن به جايي ديگر باعث شده است ديگر عکس از هر مکاني در زمين از قطعيت و در نتيجه از جذابيت موضوعياش بيفتد. به عبارتي ديگر، وقتي هيچ گوشه و در نتيجه هيچ اتفاقي از چشم دوربينهاي ثبت کننده تصوير دور نميمانند، حالا در زماني مناسب و در مکاني در خور بودن نميتواند براي عکاس اعتبار بياورد ، بلکه درک ماهیت رسانه و به مالکیت درآوردن تصویر است که آن را هنرمندانه می کند.
تملک بصري
هرگاه هنرمند ميتواند با فرم خود (مانند ونگوگ يا گوگن) موضوعيت دنيا را به تملک بصري خود در آورد گويي که موضوع در مقابل فاعليت هنرمند ماهيت ابژه وار يا مفعولي پيدا مي کند، و بر عکس، اگر موضوع در ماهيت سوژه يا فاعل قرار بگيرد، به معني اين است که هنرمند فرم رسانه خود را در خدمت موضوعت دنيا به كار ميگيرد و نميتواند به واسطه آن فرم، تملک بصري مشخص يا شخصياي حاصل کند. با تغيير ماهيت عکس از آنالوگ به ديجيتال و معلق شدن اساس آبجکتيو عکس به واسطه پيکسلي شدن، اعتباري که عکس در بازنمايي موضوعيتها داشت تضعيف شد و بر عکس حالا اين ذهنيت عکاس است که نقش پررنگتر و در نتيجه فاعليتري در بازنمايي بازي ميکند. گويي که حالا سوژه از روبروي دوربين به جاي هميشگي خود يعني به پشت دوربين و ذهن عکاس برگشته است و موضوعيتهاي دنيا ميتوانند مانند ديگر هنرهاي بصري در ماهيت ابژه درنتيجه مفعولي نقش ايفا کنند.
معرفی دوره از زبان مدرس:
بخشی از ویدیو:
عکاس به مثابه طراح
در زبان اگر از جمله خبري “او لبخند زد” استفاده کنیم در واقع رسانه زباني را در سطح شعاري بهره بردهایم. حال آنکه، به همين ترتيب فرم رسانه زبان قابليت اين را دارد که در سطحي با کيفيتتر و در واقع شاعرانه اين جمله خبري را بروز دهد و مثلا شاعر بگويد،”لرزيد بر لبانش لبخندي”. در عبارت دوم شاعر با بهره بردن از همنشيني ذهني کلمات و فرم زباني توانسته است در سطحي باشعورتر ارتباط ذهن خود را با عينيت بيروني شکل دهد. پس ميتوان اين طور جمعبندي کرد که رسانه زبان واسط بين ذهنيت و عينيت است که بنا به توانايي انسان در بهره بردن از فرم آن ارتباطي با کيفيتتر، در سطح شاعرانه، ميتواند شکل بگيرد.
عکاسي نيز به عنوان يک رسانه قابليت وساطتي را داراست که عکاس به ميزان تبحرش در بهره بردن از اين قابليتها، که در فرم بياني آن نهفته است، ميتواند بيانش را از سطح شعاري به شعري ارتقا دهد. به عبارتي واضحتر، عکاس ميتواند همانند يک طراح که از مداد در جهت هماهنگتر کردن دست و ذهنش براي بازنمايي عيني بهره ميبرد، طوري که بازنمايياش به سطح هنرمندانه و شاعرانهاي ميرسد، از دوربين عکاسي و امکانات فرمياش در راستاي همين مراحل کيفي ارتباط ذهن و عين بهره ببرد.
کاربر رسانه یا هنرمند
خلاق کسي است که حيطههاي معنادهي رسانه مورد استفادهاش را به جايي که تا به حال نبوده گسترش ميدهد. و گرنه، او را نميتوان به عنوان خالق اثر هنري نام برد و بيشتر بهتر است به او صرفا صفت کاربر رسانه را نسبت داد. تاثير اين نکته مهم همواره در طول تاريخ عکاسي هم نمود داشته است. مثلا در دورهايي هرکس که دوربيني در اختيار داشته در تاريخ عکاسي مانده است ولي امروزه تقريبا همه افراد دوربين دارند. از طرفی رسانه تلگراف با رسانه عکاسي پا به دنيا گذاشت. به اين ترتيب که، زماني اگر کسي پشت دستگاه تلگراف مينشست او را متخصص ميناميدند، اما حالا کسي را که پشت دستگاه رايانه امروزي مينشيند، صرفا کاربر مينامند.
نقش ذهنيت (سوژهگي) عکاس
کيفيت وساطتي که عکاسي مابين ذهن (سوژه) و عين (ابژه) شکل ميدهد مسئله قابل تاملي است که در گسترش تعريف سوبژکتيويته، از دکارت تا به امروز، و قوام و اعتبار يافتن بيشتر ابژه از حدود قرن نوزدهم به واسطه کانت و هگل ربط خود را حتي بيشتر پيدا ميکند.
قوام گرفتن ذهنيت عکاس نقش بسزايي در هنري شدن رسانه عکاسي دارد. هرچقدر که اعتبار سنديت عيني عکس در وجه نمايهاياش عکس بودگي عکس را تضمين ميکند، قوام پيدا کردن فرم در عکاسي نيز، به عنوان يک امکان بياني در رسانه، نقش ذهنيت (سوژهگي) عکاس را پر رنگتر ميکند. از اين رو، همنشيني سوژه و ابژه در عکس هنري امروز ميتواند بيش از هر هنر ديگري به مناسبات پديدارشناسانه نزديکتر شود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.