نگران میوه ای باش که پرندگان نخواهند خورد
نگران میوه ای باش که پرندگان نخواهند خورد.
“سوفی گابریل”، با استفاده از عکاسی پزشکی مربوط به تاریخچه درمان سرطان، به روشی خلاقانه، به تاثیرات نامرئی این بیماری پرداخته است.
نویسنده: کت لاشووسکی
ترجمه: ماهرخ علی پناهلو
درگیرشدن با سنگینی ابتلای فردی که دوستش می داریم به سرطان، اغلب احساسی از تنهایی و عدم توانایی بروز احساسات را در ما ایجاد می کند، اما در مورد عکاس، سوفی گابریل، این سنگینیِ احساسی او را به جستجوی روزنه ای خلاقانه برانگیخت تا به جای سرکوب افکارش، آنها را بیان کند. او پس از آنکه دریافت چند تن از اعضای نزدیک خانواده اش به این بیماری مبتلا هستند، درمیان آرشیوهای علمی دیجیتال و کاغذی، به مطالعه دردهای مختلف مرتبط با هریک از عزیزانش پرداخت. او می گوید: «من به آرشیوهایی علاقه مند بودم که به داستان ابتلا، درمان، بهبودی و مرگ خانواده خودم مربوط بودند.» نتایج حاصل، بدنه مجموعه نگران میوه ای باش که پرنده ها نخواهند خورد را تشکیل داد و گابریل اینگونه تشریحش می کند «کشف دنیایی نادیده از طریق لنزها، تعاملات شیمیایی و روندهای پژوهشی که حاصلش تصاویری بودند که چشم غیر مسلح قادر به دیدنشان نبود.»
گابریل همزمان با کارکردن بر روی آرشیوها، روی تروما و آشفتگی خود نیز کار می کرد. «روند کار بسیار انرژی بر بود، هم از لحاظ فیزیکی و هم از نظر احساسی. بیشتر جذب تصاویری می شدم که در طی آن دوران غم انگیز، با اتفاقاتی که در زندگی اعضای خانواده ام می افتاد، موازی بود.» کشف هر یک از آرشیوها گابریل را به راه جدیدی هدایت می کرد، در نتیجه او به تدریج نقاط اشتراک مهم تصاویر مختلف را که از منابع متعددی به دست آورده بود، یافت. «ابتلای پدرم به سرطان پروستاتِ درجه چهار در ماه مارس گذشته، مرا واداشت تا به پروسه های جراحی در تصاویر بیاندیشم، و ابتلای پدربزرگم به سرطان ریه توجه مرا به تصاویر اشعه ایکس جلب کرد، به ویژه زمانی که توده های تیره سلول های غیرطبیعی را در تصویر مشاهده کردم. علاوه بر این، مجموعه داروهای گیاهی یا خاصیت درمانی دارند و یا سمی هستند – این دیدگاهی است درباره روش های جایگزین درمان که در مبارزه با سرطان مرسوم است.» گابریل با انتخاب هر یک از عکس های آرشیوی، از روندهای تاریخی بهره می جست تا تلاش های عکاسانه خود را به کار گیرد. او هر عکس را زیر یک صفحه شیشه ای رها می کرد تا گرد و غبار معلق و مو را به خود جذب کنند، سپس مجدداً از هر کدام از آنها چندین بار عکس می گرفت، و نگاتیوهایی خلق می کرد که رگه های اختلالات طبیعی محیط را نشان می دادند. «غرق شدن در روند خلق این تصاویر، روند تبدیل اهداف علمی آنها به امری کاملاً شخصی و شاعرانه، امری التیام بخش بود.» من برای جذب گرد و غبار، آنها را در جایی رها می کردم که برای خودم و خانواده ام مکان مهم و معناداری بود.»
گابریل پس از عکاسی دوباره از این تصاویر، نگاتیوها را در آب کثیف غوطه ور می کرد تا امولوسیون، آنها را تخریب کند و ویژگی های منحصربه فرد بیماری برجسته تر شوند. گابریل می گوید: «این فکر زمانی به ذهن من رسید که در پنانگ، در مالزی، در اسکله ای نشسته بودم. من به آب تمیزی فکر می کردم که از شیر آب بیرون می آمد و چطور دوباره به صورت آلوده و بیمار وارد طبیعت می شد. این خط پنهان بود که مرا شیفته خود کرد، و تصمیم گرفتم که از این ایده استفاده کنم. میکروب های موجود در آب آلوده، فیلم را فرسوده می کردند و پیش از آنکه نگاتیوها را چاپ کنم، رد پای خود را روی آنها باقی می گذاشتند.» این استفاده از تداخل و زوال در روند عکاسی، خیلی زود تبدیل به عنصری جدانشدنی از روند خوددرمانی گابریل شد و از خلال احساسات پیچده، ذهن او را برای کار کردن آماده کرد. «این پروژه به عنوان یک مکانیزم مقابله آغاز شد، و هم گام با تلاش من در جهت کنترل احساساتم، در شرایطی که خود را ناتوان می دیدم، نهایتاً شکلی شاعرانه از اندوه من بود. درست زمانی که حس می کردم آنقدر سنگینم که هیچ کاری نمی توانم بکنم، به ویژه امسال، پس از مرگ پدربزرگم، بری، احتیاج داشتم که این عکس ها را خلق کنم.» تصاویر حاصل با رابطه میان آنچه در یک بیماری دیدنی و آنچه نادیدنی است، بازی می کند، و به صورت فیزیکی و مادی در عکاسی آنالوگ گابریل بازتاب می یابد. درباره سوفی گابریل: سوفی گابریل عکاس و کیوریتور معاصر ساکن ملبورن است که با هر دو مدیوم آنالوگ و دیجیتال کار می کند. او در سال 2015 از کالج مطالعات عکاسی ملبورن، فارغ التحصیل شده و آثارش در استرالیا، مالزی، نیویورک و انگلیس به نمایش درآمده اند.