علم و عکاسی – یک بحث ویژه
علم و عکاسی: یک بحث ویژه
کلایو کوکسون (Clive Cookson)
منبع: فایننشال تایمز
ترجمه اختصاصی آکادمی عکاسی
رادیوگرافی که ویلهلم رونتگن از دست همسرش تهیه کرده که در سال 1895 گرفته شده است، درست بعد از آن که این فیزیک دان آلمانی چگونگیِ تولید و استفاده از اشعه های ایکس را کشف کرد.
در سال 1895 فیزیک دان بزرگ آلمانی ویلهلم رونتگن که به تازگی موفق به کشف اشعه های ایکس شده بود، از این اشعه ها به منظور ایجاد تصویری از دستِ شبح گونه ی همسرش آنا برتا استفاده کرد که حلقه ای هم در دست داشت. او با مشاهده ی انگشت های استخوانی اش در این تصویر با تعجب گفت: «من مرگ خود را دیدم.»
عکاسی و علم از همان ابتدا در هم تنیده بوده اند. دوربین از آغاز به ابزاری اساسی و ضروری در تمامی حوزه های تحقیقاتی تبدیل شده است، ضمن آن که رشد و توسعه ی عکاسی مستقیماً موجب تسریع پیشرفت-های علمی بوده است.
نخستین تلاش های پیش گامانِ عکاسی برای تثبیتِ تصویر، سهم بالایی در پیشرفت شیمی داشته است، زیرا آن ها چگونگیِ واکنش نشان دادن برخی ترکیبات شیمیایی با نور را کشف کردند. این تلاش ها همچنین سهم بالایی در پیشرفت فیزیک داشته است، چرا که آن ها بنا به نیازهایی که برای فوکوس کردن دقیقِ تصویر مطرح بوده، دانش نورشناسی را توسعه دادند. محققانِ بعدی مرزهای عکاسی را بسیار فراتر از محدوده های کوچکِ آن چه با چشم عادی قابل مشاهده است گسترش دادند تا جایی که به حوزه هایی همچون طول موج های بیشتر و کمتر از نور مرئی در طیف امواج الکترومغناطیس –مانند اشعه های ایکس –در تصویر دست یافتند.
آن نکته ای که آنا برتا بر زبان رانده بود بیش از آن که خودش هم بداند حاوی حقیقت بوده است. هیچ شواهدی از آن که اشعه های ایکس، سبب تسریع در مرگِ خود او در سال 1919 شده باشد در دست نیست؛ اما استفاده گسترده از رادیوگرافی در اوائل قرن بیستم به منظور مشاهده ی داخل بدن انسان که هم برای تفریح و هم برای تشخیص طبی انجام می شد، سبب کوتاه شدن عمر بسیاری از افراد شد –هرچند تعداد این موارد مشخص نیست. تشعشعاتِ با انرژی بالا در بدنِ این افراد، برخی تغییرات ژنتیکی به بار آورد که چند دهه بعد سبب ابتلا به سرطان می شد. مدت ها طول کشید تا مراجع پزشکی به خطرات تصویربرداری با اشعه ی ایکس پی ببرند. حتی تا دهه ی 1950 برخی از فروشگاه ها در ایالات متحده و اروپا از «فلوروسکوپ» استفاده می کردند، ابزاری که به بچه ها امکان می داد به کمک اشعه ی ایکس پاهای خود را در کفش تازه ای که می خریدند ببینند و اساساً به عنوان ترفندی برای جذب مشتری به کار می رفت.
دانشمندان علاوه بر گسترش دادن طول موج هایی که در تصاویر ثبت می شد، از طریق بزرگ نمایی هم افق های تصویربرداری را بسط داده اند. میکروسکوپ ها می توانند ریزترین جزئیات مولکول ها را تا ابعاد یک میلیاردم متر نشان دهند. تلسکوپ ها می توانند کهکشان هایی را که میلیاردها سال نوری از ما فاصله داشته و در دورترین کرانه های جهان هستند به ما آشکار کنند.
عصر فضا، شیوه های تازه ای برای مشاهده ی جزئیات در اشیاء دوردست را در اختیار فضانوردان گذاشت. این کار هم با فرستادن کاوشگرهایی برای جستجو در منظومه ی شمسی صورت گرفت و هم با قراردادن تلسکوپ هایی در مدار، یعنی جایی که بتوانند تصاویری با وضوح بالا را ثبت کنند، چیزی که از سطح زمین به خاطر قرارداشتن در زیر اتمسفر و اعوجاجی که در تصویر ایجاد می کند امکان پذیر نیست. تلسکوپ فضایی هابل طی 25 سال گذشته تصاویر شاخص و جالب توجهی را ثبت کرده است، اما تلسکوپ جیمز وِب که قرار است در سال 2018 به فضا فرستاده شود از این نظر بر هابل پیشی خواهد گرفت.
مرمر آبی
با این حال تا جایی که به زندگی در زمین مربوط می شود، مهمترین تأثیری که عکاسیِ فضایی به همراه داشته نگریستن به سیاره ی خودمان بوده است. دو تصویری که فضانوردان سفینه ی آپولو در مأموریت های شان بر سطح ماه از زمین گرفته اند -«طلوع زمین» در سال 1968 و «مرمر آبی» در سال 1972 –تأثیر بزرگی بر جنبش های محیطیِ نوظهور داشته است. امروزه ماهواره های حس گری که از راه دور کنترل می شوند، در مشاهده ی زمین از دنبال کردن طوفان ها گرفته تا نظارت بر کشاورزی نقشی مهم و حیاتی دارند.
طلوع زمین، توسط فضانوردان آپولو8 بعد از ورود به مدار ماه گرفته شده و در 24 دسامبر 1968 به جهانیان نشان داده شد.
مرزهای عکاسانه ای که میان علم و هنر وجود داشته، همواره مبهم و غیرقطعی بوده است. برای نمونه می توان به ، یکی از بزرگترین عکاسان دوره ی ویکتوریا اشاره کرد. مطالعه های بصری که او بر روی حیوانات و آدم های درحال حرکت داشته، به ویژه دنباله عکس هایی که از اسب ها و آدم های درحال دویدن گرفته است، اطلاعات بیولوژیک ارزشمندی درباره ی نحوه ی حرکت و قدم زدن فراهم کرده است. این عکس-ها همچنین تصاویر حیرت آوری هستند که شکل اولیه ای از فیلم را نشان می دهند.
نمونه ی متأخرتری از این موضوع را می توان در کارهای عکاس پزشکی سوئدی لنارت نیلسون مشاهده کرد. نیلسون که الان 93 سال دارد، طی سال های دهه ی 1960 ما را به سفرهای بی سابقه ای در بدن انسان برده است. او در این مسیر برای نخستین بار به عموم نشان داد که جنین انسان چگونه در درون رحم رشد می کند، ضمن آن که به کمک اندوسکوپی زیبایی نامنتظره ی اعضاء داخلی بدن انسان را به تصویر درآورد. بسیاری از این عکاسان در پیوستار علم-هنر بیشتر به سویه ی هنریِ آن تمایل دارند. آن ها از علم یا پزشکی الهام می-گیرند، اما تصاویرشان را مستقیماً برای مقاصد علمی تهیه نمی کنند.
جنین شانزده ماهه، از مجموعه ی «کودکی به دنیا می آید» از عکاس پزشکی سوئدی لنارت نیلسون، 1965
دیوید فاتی در بایگانی عکس های سِرن ، مرکز بین المللیِ تحقیقات فیزیکی که در بیرون ژنو قرار دارد، به دنبال شواهدی از اثرِ پائولی می گردد. این جستجو که تا حدی جدی و تا حدی هم شوخی است به بررسی اسطوره ی ولفگانگ پائولی می پردازد که نه تنها یکی از بنیان گذاران نظریه ی کوانتوم است بلکه به طور مرموزی، منشاء برخی تصادفات و شکست های آزمایشی هم بوده است.
کسی که آثار فاتی را می بیند باید تصمیم بگیرد که کدام یک از آن ها واقعی و کدام یک ساختگی است.
رابرت ژائو رِنهویی که مؤسسه ی جانورشناسانِ انتقادی را راه انداخته، پرسش های مشابهی درباره ی جهانِ زنده مطرح کرده است. تصاویر او حاوی موجودات شگفت آوری هستند، اما آن ها چگونه خلق شده اند؟
دو عکاس دیگر هم هستند که به بیماری ها نظر دوخته اند. ماجا دانیِلز سفرِ یک بیمار را که تصمیم به جلوگیری از سرطان گرفته، به طرز شگفتی زیبا می سازد، در حالی که مجموعه ی «قناری ها» از تیلد یِنسن تصاویر اندوهناک و گزنده ای از آدم هایی است که مانند خودش، مبتلا به بیماری های محیطیِ حادی هستند که به خاطر تمدن انسانی ایجاد شده اند.
از مجموعه «قناری ها» از تیلد یِنسن
عکاسی همچنین می توان روشن گر چیزی باشد که برخی آن را ظهور شرارت آمیزِ دیگری از علم و تکنولوژی می دانند: نظارت و کنترل. در تصاویر ترِور پاگلن می توان تهدیدی شوم، امنیتی اطمینان بخش و یا تلفیقی از این دو را دید.
ترِور پاگلن- ماهواره غیر کاربردی
تمرکز مایجا تامی بر فرایندهای بیولوژیکیِ اجتناب ناپذیری است که در زوال و تلاشی موجودات پس از مردن رخ می دهد. تصاویر او از جسد خرگوشی که در حال تجزیه شدن و گندیدن است به حوزه ی دانش رویه های قضایی مربوط می شود که در آن، سرعت فساد و تجزیه شدنِ جسد شواهد مهمی را در اختیار می گذارد.